سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیامبر

سخنی عجیب از ابن زیاد سه شنبه 85/8/9 ساعت 2:17 عصر
گاهی شخص کافر است اما حرف خوبی زده است یزید

نامه ای به ابن زیاد نوشت وگفت توکه خون حسین را ریخته ای کمی

هم جلوتر برو به طرف حجاز  و خون ابن زبیر را هم بریز !!  ابن زبیر از

اشخاصی بود که بایزید بیعت نکرد او پسر زبیر بود که حضرت امیر نام

 او را «شوم» گذاشته‌اند و شخص ناپاکی بود اعتقاد این شخص این

بود که بعد از معاویه او خلیفه است وبه همین خاطر با یزید بیعت نکرده

 بود این شخص آمده بود ومکه را محاصره وتصرف کرده بود ودر داخل کعبه

 ومسجد الحرام هم جایی برای خود گرفته بود که چنانچه حمله کنند در

 آنجا پنهان شود همین طور هم شد و لشکر یزید بامنجنیق قسمتی از

خانه کعبه را ویران کرد وقتی یزید به ابن زیاد گفت که به مکه برو  و خون

 ابن زبیر را بریز ابن زیاد حرفی زد که بسیار عجیب است وآن اینکه گفت:

 از امیر خواهش می کنم که چون دست من به خون فرزند پیامبر آلوده

شده است نگذار به این دست که خون حسین در آن است خون ابن زبیر

مخلوط شود این خونها همردیف نیستند خون حسین کجا وخون زبیر کجا؟

عجیب است کتابی نوشنه‌اند به نام اعترافات دشمنان اهل بیت در شان

 

اهل بیت در این کتاب آمده است: مروان به حجاج بن یوسف نوشت وگفت:

 

«جنبنی من دماء آل ابی طالب» یعنی دست مرا به خون آل ابو طالب

 

آلوده مکن به این زیاد هم نوشت که خون حسین از آن خونهایی نیست که

 

بگویی او را کشتم ودر خاک دفن کردم خون حسین هیچ وقت زیر خاک دفن

 

نمی شود این خون می جوشد وهمان طور هم شد عجب حرفی می زند و

 

می گوید این دو خون را یکجا جمع نکن.

 

 


نوشته شده توسط: سید مهدی هاشمی


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سخن ماه منیر
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
13958


:: بازدیدهای امروز ::
16


:: بازدیدهای دیروز ::
18



:: درباره من ::

پیامبر

:: لینک به وبلاگ ::

پیامبر


:: آرشیو ::

پاییز 1385



:: خبرنامه ::